وقتی گل سالم مردود می شود
مسالهی اصلی امروز فقط اجازه یا عدم اجازه به زنان برای حضور در استادیومها نیست، موضوع اصلی اصلا فوتبال نیست.
مساله اصلی این است که کسی به خود اجازه نمیدهد در این باره نظر زنان را جویا شود و از آنان بخواهد که دیدگاه خود را مطرح کرده و بگویند که آیا اصلا علاقمند به حضور در ورزشگاهها هستند یا خیر.
■
وقتی خبرنگاری خارجی که برای دیدن یکی از بازیهای تیم ملی فوتبال در ایران حضور یافته بود در توصیف خود از ورزشگاه آزادی آورد: بیش از صد هزار مرد سبیلو بدون حضور حتا یک زن در میان خود، دیدار دو تیم را دیدند و من تمام مدت متعجب بودم که چگونه ممکن است حتا یک علاقمند به فوتبال در نیمی ازجمعیت یک کشور وجود نداشته باشد اما اندک زمانی بعد دریافتم که عدم حضور زنان در ورزشگاهها از عدم علاقهمندی زنان به فوتبال نشات نمیگیرد بلکه راهی برای ورودشان به ورزشگاهها وجودندارد.
چند سالی بعد از این گزارش، گفت و گوهای مقدماتی بین مدیران سیاسی و ورزشی ایران (ناگفته پیداست که زنی در بینشان وجود نداشت) آغاز شد. و به اصطلاح لزوم یا عدم لزوم حضور بانوان در ورزشگاهها مورد بررسی قرار گرفت و وقتی در هیچ بازی به جز یک حضور سمبلیک حدود 10 نفره از بانوان در بازی ایران - ژاپن) بانویی وارد ورزشگاه نشد حتما نتایج این جلسات منتهی به آن شد: که فعلا هیچ لزومی به حضور زنان ایرانی درورزشگاهها وجود ندارد.
حتا بازیهای مقدماتی جام جهانی باعث آن نشد که اندکی این در سنگی که هر روز قطورتر میشود بشکند و یا ترک بردارد.
■
مشترکترین دلیل مخالفت با حضور چند 10 سالهی زنان در ورزشگاهها بین سیاستمداران راست و چپ، مدیران و اخیرا علما، به رفتار تماشاگران (مردان) در هنگام بازیهاست. جایی که شاید هیجان فوتبال زبان را سرکش میکند و دیگر از صاحبش فرمان نمیبرد و سرکشی زبان در ورزشگاهها در کوتاهترین زمان ممکن به کل ورزشگاه و در خوشبینانهترین حالت به اکثریت ورزشگاه سرایت کرده و یک صدا جملات با ادبیاتی فریاد میشود که جامعه شناسان پستش میدانند و مردانی که تاکنون در ورزشگاهها توانستهاند همچنان افسار زبانشان را در اختیار داشته باشند در جمعهای خصوصی که زنان حضور دارند و حتا مردان میگویند که «پشتشان از شنیدن آن جملات عرق میکند.»
و زنان از خود میپرسند که در این بین چه تقصیری متوجهی آنان است و این علاقهمندان باید به کدامین گناه سالها پشت در ورزشگاهها منتظر ورود بمانند تا تماشاگرانی که در فرهنگ لغت فوتبال ایران پسوند «نما» برایشان پیشنهاد شده همچنان با آسودگی خاطر با ادبیات رکیک تیمشان را مثلا تشویق کنند.
محیط ناسالم ورزشگاهها تاکنون فقط برای زنان تشریح شده و به آنان گفته شده که جمعیتی نه چندان کم تعداد از مردان در ورزشگاهها که تماشاگر نما نامیده میشوند جنون استفاده از کلمات رکیک دارند، مخاطبشان هم بازیکنان رقیب، داور، و حتا یاران خودی است. آیا این محیط که گفته میشود حداقل طی یک سال گذشته فرهنگیتر؟! شده نباید توسط خود زنان رویت شود تا اصلا شاید قید حضور مجدد در ورزشگاهها را بزنند.
مگر این زنان همانهایی نیستندکه مردان تصمیم گیر بعد از اعلام دلایل مخالفتشان مبنی بر حضور شان در ورزشگاه آنان را عفیف، مومن، آگاه و... مینامند آیا این همه صفات به زنانی که میخواهند به ورزشگاهها ورود کنند کمک نمیکند که تصمیمی صحیح اتخاذ کنند.
■
مسالهی اصلی، اصلا فوتبال و ورزشگاه نیست. موضوع به حاشیه راندن نیمی از جمعیت کشور در هنگام تصمیمگیریها و تصمیم سازیهاست این که چرا برای مهمترین وکم اهمیتترین مسایل مرتبط با زنان، زنی حضور ندارد (حضور واقعی وتاثیرگذار) و چرا موضوعی تا این حد کم اهمیت (حضور زنان در ورزشگاه) باید چند روز متوالی در صدر مهمترین اخبار کشور قرار گیرد و نتیجهای که عاید زنان شود تقریبا هیچ و بازگشت به خانهی اول است؟
چرا کسی در این بین پیشنهاد نمیدهد که بهترین مکان ورزشگاهها که نه بدترین آن (پشت دروازهها) طی چند بازی در اختیار زنان قرار گیرد تا اصلا شاید آنان عطای کار را به لقایش بخشند و بیخیال فوتبال دیدن در ورزشگاه شوند و نان و پنیر همسر، فرزند و برادرانشان را در کولهای بگذارند وآنان را روانهی ورزشگاه کنند و خود پای تلویزیون بنشینند وبازی را ببینند وشب هنگام وقتی آنان صحنههای بازی را که در ورزشگاه دیدهاند در منزل به تصویر میکشند دختر و مادر علاقهمند به فوتبال از خود میپرسند که یعنی ما هم همان بازی را دیدهایم؟
و کسی در پاسخ به آنان از لذت دیدن بازی در ورزشگاه میگوید که شاید کم اهمیتترین صحنهی یک دیدار را تبدیل به پرهیجانترین صحنهها میکند.
■
حدود هفت هفته به آغاز بازیهای جام جهانی فوتبال در آلمان باقی مانده است و این بار دیگر امکان تجربهای بزرگ را در مقابل تصمیم گیران ایرانی قرار خواهد داد وقتی در بزرگترین فستیوال ورزشی جهان که حتا بازیهای المپیک را نیز تحت تاثیر قرار میدهد انسانها فارغ از جنسیت و رنگ و نژاد کنار یکدیگر فوتبال میبینند و هیچ اتفاق نگران کنندهای نیز روی نمیدهد در سه ورزشگاه و سه بازی که تیم ملی کشور مان یک طرف ماجراست حداقل نیمی از تماشاگران ایرانی را زنان تشکیل میدهند و...
این قصه هنوز برای زنان ایرانی تمام نشده و با دنبالههایی چون فعلا فقط حضور زنان متاهل همراه خانواده در ورزشگاهها امکانپذیر است ادامه دارد و شاید این باعث ترک برداشتن آن در قطوری شود که با فونتی بزرگ بر روی آن نوشته شده است، ورود بانوان ممنوع!
قصه این بار اما از آن رو جالب مینماید که پیشنهاد کنندهی شکستن سد چند ساله عدم حضور زنان در ورزشگاهها نه یک مقام اصلاح طلب که یک رییس جمهور اصولگرا بوده است. اصولگرایی همواره به این ترتیب تعبیر میشود که مخالف حضور اجتماعی زنان است و این تفکر بیشتر ترجیح میدهد که زنان ایرانی به وظایف خانه داری بپردازند و عرصهی اجتماعی را به طور کامل به مردان واگذار نمایند. اما نهمین رییس جمهور ایران که اصولگراترینشان نیز است ایدهای تازه را مطرح کرده است و برای عملی شدن آن نیز پیشنهاداتی ارایه کرده است هر چند که این پیشنهادش اعتراضاتی را در پی داشته باشد.
بازتابهای دستور رییس جمهور مبنی بر حضور زنان در ورزشگاههای فوتبال هنوز در کشور ادامه دارد، مخالفان از دلایل مخالفت خود که در برگیرندهی مواضع شرعی و عرفی است میگویند و موافقان نیز عقیدهای دیگر دارند. هر چند راه بازیکن بین رعایت این اصول وفعالیتهای اجتماعی و رفتار اجتماعی وجود دارد اما کاملا این امکان وجود دارد که بدون حریم شکنی و ایجاد دردسر و خدشه وارد کردن بر بایدهای پررنگ یک جامعه سنتی نوعی از رفتار تازه را پیشه کرد یا حداقل امکان امتحان آن را فراهم کرد رفتاری که اصلا هدفش سخره گرفتن اعتقادات و بایدهای یک جامعهی مذهبی نیست بلکه پاسخ به یک نیاز طبیعی از نسلی تازه است.
و باز هم اصلا مساله فوتبال و حضور در ورزشگاه برای زنان مطرح نیست موضوع اصلی یک تصمیم است. و البته تصمیمات گوناگون که نیمی از جمعیت یک کشور در آن نقش پررنگ ندارند و اگر داشتند یقینا هر کدام از بحثها به ترتیب اولویت واهمیت مطرح میشد وشاید تدابیری اندیشیده میشد که موضوعی مانند حضور زنان در ورزشگاهها با حساسیت کمتری پیگیری شود.
■
طی روزهای آینده نگاه زنان بر در بزرگ ورزشگاههاست جایی که با اندازهای بزرگ بر رویش نوشته است: ورود زنان ممنوع و زنان امیدوارند که در کنار این در بزرگ وآن ورود ممنوع فلشی کوچک مسیری را نشان دهد: به طرف جایگاه بانوان!!
خانم صابری! معنی .بلاگ این ینست که توش مطالب روزنامه رو بذاری وبلاگ یه جای مستقله که باید توش هم مطالب مستقل بیاد.
سلام. زنان و ورزشگاه و احمدی نژاد و مراجع و مقام رهبری... خوب است.
سلام خانم صابری
هنوز نخوندم
در هر صورت کارای شما که حرف نداره
راستی به مجتبی نگین کامیار زنده است ها....
سلام برسونین به بچه ها
بای
سلام ... با نظر بهمنی مخالفم چون برای شروع این کار ولو غیر حرفه ای است اما می تواند استارت خوبی باشد ... راستی مجتبی گویا بد جور به وضع بد مالی خورده است چون اینجا می روم http://www.haftha.com/ می نویسد به علد بدهی سابت ساپورت نمی کند .... !
سلام
زنان نه تنها در این یک مورد که در بسیاری از موارد از حق طبیعی شان محرومند این هم از عدالت اسلام است
خانوم صابری این چه طرز وبلاگ نویسیه. نهصد سال یکبار که نوش وطلب می ذاری. هر مطلبت هم دو ساعت طول می کشه تا خونده شه! بابا روشت رو عوض کن!
سلان خانم صابری اولین باره به وبلاگتون سر زدم جالب بود .موافق باشید
متاسفانه شما مصباح یزدی را نمی شناسید
سلام را بخوانید
به حرف هیچ کس گوش نکن . کار خودتو کن. قضیه مردی خر داشت و خرشو بار زده بود و همه می گفتن بی انصافه بعد مرده برای اینکه بر اساس نظر دیگران عمل کنه و ....
خوشحال شدم دیدم وبلاگ زدی نمی دونستم . لینکت می کنم
بسم الله
عرض سلام و ادب ...
وبلاگ دانشجویی "هفت حرف" از روز شنبه شروع به کار کرده است ...
"هفت حرف" متشکل از هفت موضوع متنوع اندیشه ، هنری ، اقتصادی ، سیاسی ، ادبی ، اجتماعی و حقوقی است که در هفت روز هفته به صورت هر روز یک موضوع به روز می شود و از ده نویسنده برای نگارش مطالب بهره می گیرد که این جدای از هیئت تحریریه آزاد آن است ...
در ضمن "هفت حرف" بخش های دیگری از جمله سرمقاله ، هفت خبر (اخبار روز سایت های دیگر) و هفت لینک (بخش پیوندهای وبلاگ) دارد که مورد اخیر نیز به صورت موضوعی مجزا و معین شده است و در صورت تمایل شما به گذاشتن لینکتان در وبلاگ ، این امر قابل بررسی می باشد...
رعایت این نکته لازم است که دوستانی که تمایل به لینک شدن در "هفت حرف" دارند ، بهتر است ذکر کنند که وبلاگ شان مرتبط با کدام یک از زمینه های سیاسی، اجتماعی، اندیشه، اقتصادی، حقوقی، ادبی، هنری است و در صورت چند موضوعه بودن وبلاگ،خود تمایل دارند لینک وبلاگشان در کدام بخش گذاشته شود .
مضافا اینکه کسانی که می خواهند از بخش "نویسنده مهمان" وبلاگ استفاده کنند ، می توانند مطلب ابتدایی خود را برای پست الکترونیک وبلاگ (haftharf@yahoo.com) بفرستند تا ضمن آشنایی متقابل ، امکان همکاری های متعاقب فراهم گردد.
"هفت حرف" از همین ابتدا بر آن است تا تمامی تلاش خود را برای کسب نظر همه علاقه مندان انجام دهد و از همین رو خواهشمند است که شما "هفت حرف" را از نظرات خویش بی بهره نگذارید ...
با تشکر ...
هفت حرف
گزارش صحنه - حافظ موسوی
تصاویر مراسم نصرت رحمانی
دوستان شاعر و نویسنده ی عزیز
منصور بنی مجیدی شاعر معاصر آستارایی در
بیمارستان مدائن تهران بستری است و اوضاع و احوال مساعدی ندارد .
برایش دعا کنید .