«فشارها بر آقای خاتمی به طور روز افزونی ادامه دارد.» این جمله را سید مصطفی تاج زاده، عضو شورای مرکزی دو حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب بیان میکند. اینبار اما حکایت،«فشار» چیز دیگری است.
رییس جمهور سابق ایران از سوی اصلاح طلبان تحت فشار قرار دارد تا حضور فعالتری در عرصهی انتخابات مجلس هشتم داشته باشد و تعدادی از اصلاح طلبان هم از وی میخواهند تا کاندیداتوری خود را در این انتخابات اعلام کند.
آنان درصددند تا از سید محمد خاتمی در این عرصه به عنوان یک برگ برنده استفاده کنند.
شخصیتی که حضورش در انتخابات یقینا با موفقیت قرین خواهد بود.
شاید خاتمی تنها فردی باشد که بتوان با صراحت در مورد موفقیتش سخن گفت.
رجوع اصلاح طلبان به رییس جمهور سابق زودتر از آنچه که تصور میشد به وقوع پیوست.
در حالی بسیاری از چهرههای اصلاح طلب از خاتمی درخواست دارند که در انتخابات نقش محوری داشته با شد که روزگاری نه چندان دور از وی بریده بودند.
چون به زعم آنان خاتمی در دوران اصلاحات عملکرد منفعلانهای در قبال مخالفان اصلاحات داشت.
در حالی که سید محمد خاتمی در آن روزها به دفعات اعلام کرد همانطور که حرکات رادیکالی مخالفان اصلاحات به اصلاحات ضربه میزند، جریانهای افراطی اصلاح طلب هم باعث کند شدن حرکت اصلاحات و حتا توقف آن خواهد شد.
البته بسیاری از اصلاحطلبان اعتقاد داشته و دارند که سید محمد خاتمی در دوران هشت سالهی اصلاحات فرصت سوزیهای زیادی داشت.
این تحلیلها این روزها به گونهای دیگر نیز بار دیگر بیان میشود. وقتی محمود احمدی نژاد، رییس جمهور فعلی ایران بیپروا منویات قلبی خود بر زبان میراند و آنگونهای که میخواهد عمل میکند، مدیران غیر همفکر را بدون آنکه کوچکترین نیازی به پاسخگویی داشته باشد برکنار میکند و حتی از کنار گذاشتن مقامات ارشدی مثل لاریجانی در شرایط ویژهی کنونی هم ابایی ندارد و... وقتی چنین مقایسهای بین احمدی نژاد و خاتمی صورت میگیرد این نتیجه در مقابل دیدگان ثبت میشود که رییس جمهور اصولگرا از رییس جمهور اصلاح طلب برای رسیدن به خواستههای خود جدیتر و مصرتر است.
یعنی برای خاتمی موقعیتهای مختلفی به وجود آمد که وی بیتوجه از کنار آنها رد شد و در توجیه این بیتفاوتی هم گفت باید به حدود وظایف رییس جمهور در قانون اساسی دقت شود. روسای جمهور ایران تا همین جای کار قدرت مانور و تصمیمگیری دارند.
در حالی که محمود احمدی نژاد، دو سال و نیم بعد از دورهی ریاست جمهوریاش نماهای دیگری از حوزهی اختیارات رییس قوهی مجریه در ایران را نشان داده است.
حال اصلاح طلبان با چنین پیش زمینهای از خاتمی دعوت میکنند که در انتخابات مجلس هشتم شرکت کند.
البته آنان خاتمی را نه یک نمایندهی مجلس که با عنوان رییس مجلس هشتم میخواهند.
تا بتوانند از حضور وی در این سمت بهرهبرداریهای لازم را داشته باشند. بهرهبرداری که در مجلس ششم هم به نوعی دیگر وجود داشت. وقتی حجتالاسلام مهدی کروبی، دبیر کل فعلی حزب اعتماد ملی در راس آن حضور داشت.
آیا خاتمی حاضر خواهد بود این بار در نقش سر جنبش اصلاحات؟ حاضر شود. اصلاحاتی که به زعم تعدادی از تحلیلگران نباید نام جنبش را بر آن گذاشت.
طبیعتا وقتی وجود جنبش منتفی میشود. تئوری سعید حجاریان در مورد بر عهده گرفتن نقش پر رنگ خاتمی در جنبش(خاتمی باید سر اصلاحات باشد) هم متنفی میشود.
به نظر میرسد اصلاح طلبان امروز را باید اندکی متفاوت تر از دیروز دانست. حتی شاید لازم باشد که از خاتمی هم تصویری تازه ساخت و قضاوت متفاوتی انجام داد.
اصلاح طلبان امروز میگویند حضور خاتمی در عرصهی انتخابات را به واسطهی شرایط کشور و یکی از راههای مقابله با تهدیدات بینالمللی میخواهند. درست مانند انتخابات دوم خرداد 76 که پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری باعث ناکام ماندن سیاستهای ستیزه جویانه آمریکا شد.
آیا مدافعان کنونی حضور خاتمی فراموش کردهاند که هنگام تحلیل دوران اصلاحات، خاتمی را یکی از مسببان ناکامی اصلاحات بنیادین معرفی میکنند؟ خدا کند که زمانه و شرایط حاکم بر ایران هم اصلاح طلبان را تغییر داده باشد و هم سید محمد خاتمی را. البته اگر خاتمی حاضر باشد که در عرصهی انتخابات مجلس هشتم به عنوان کاندیدا حضور پیدا کند.
امری که تا امروز از سوی خاتمی تایید نشده و وی معتقد است که آمادگی حضور مجدد در عرصهی سیاسی ایران را ندارد و ترجیح میدهد که با حضور فعالانه در عرصهی انتخابات چهرههای مثمر ثمر اصلاح طلبی را برای حضور در مجلس هشتم معرفی میکند.